
80%
امتیاز
۱۳۹۳/۱۲/۲۸ ۰۸:۳۹
بازدید : 30 نظرات : 52
دسته بندی : سیاه و سفید فتو آرت مفهومی
۱۳۹۳/۱۲/۲۸ ۰۸:۳۹
بازدید : 30 نظرات : 52
دسته بندی : سیاه و سفید فتو آرت مفهومی
تنها شاید مرز بین ابرها و آسمون میتونست بهتر باشه
کار فاخر ی است . به معنای واقعی یک کار مفهومی به شمار می رود . استفاده ازالمانهای مناسب و موثر برای القای یک « معنا » به بیننده و خط هادی بسیار به جا در ثبت ، نشان از دقت کافی و ذهنیت قوی شما در آفرینش این کار داشته است .
تبریک .............
موفق باشید
.
شاعرانه و گیرا...
ثبت زیبایی شده ترکیب فوق العاده به همراه مد رنگ مناسب
موفق باشید در پناه حق
تبریک برای برگزیده شدن...
موفق باشید .
تبریک برای برگزیده شدن...
ممنون .
بطور کلی ذکر این مطلب لازم است که هر کس جهان را مطابق افکاری که در درونش پرورش یافته است از لحاظ جنبه های مختلف نگاه میکند که بطور طبیعی با دیگری متفاوت است.اما چه خوب است کسی که نقد میکند رعایت ادب و نزاکت را هیچگاه فراموش نکند زیرا در غیر اینصورت به شخصیت و منش خود صدمه وارد کرده است.
با احترام فراوان
موفق و پیروز باشید
و اگر حتی گفته های من صحیح نباشد، این عکس می تواند تصویری از یک رویا باشد ...
اما آنچه در گفته های شما اندکی برای دوستانی که پای این عکس ابراز احساسات کرده اند و حتی صاحب این عکس، ناخوشایند است، کلماتی همچون( مشتی عوام) ( متاسفانه، در ایران ما) و (اصلا نفهمیده ایم) هاست... با وجودِ تمامِ این جمع بستن ها! به نظر می رسد شما خودتان و اساتیدِ ارزشمندتان را سوای این جمع دانسته اید و با عرض پوزش، گفته های شما به گونه ایست که از بالا بر کاربران این گالری نگاه کرده اید. فنِ بیان در تاثیر یک انتقاد بر مخاطبان تاثیر بسزایی دارد، شما ممکن ست نیت خیری داشته باشید، اما با عنوان کردنِ آن به شیوه ای نامناسب، نیتِ خیر و عقل و خرد بسیار شما(به گفته ی خودتان) نادیده انگاشته خواهد.
به هرصورت ممنون از دلسوزی و دیدگاه بسیار خوبتان. و این گفتگو تنها در حد یک تبادل نظر بود و لاغیر. با احترام.
با کسب اجازه از خانم اکرمی در مورد خود عکس نظری نمیدم چون تجربه ای در مورد این نوع از عکاسی ندارم اما با گفته های اخرین کامنت خانم آرش کاملا موافق هستم .
مشتی عوام...واقعا معنی این دو کلمه چی میتونه باشه؟
یک نگاه از بالا به پایین و نوعی نگاه تحقیر امیز در صحبت های جناب دهقان کاملا مشهوده و باید عرض کنم که به نظر بنده این نوع از گویش اصلا شیوه خوبی برای انتقاد نمیتونه باشه
ممنون
1-این که فرموده اید :^34^و از دیدگاهِ بنده این عکس یا تصویر، محدود به نشانه های بصری نیست، بلکه کاملا سابجکتیو و ذهنی ست. این عکس خودِ درون است، ما در ظاهر زمینی بایر و راهی خشک را می بینیم که به قول شما ماه را به آن قرض داده ایم. به نظرِ بنده برای رمزگشایی یک عکس اینچنین ی تنها نباید به نشانه های ظاهری اکتفا کنیم. روشنایی در این عکس، مطمئنا نمودِ حیات ست، درخت خشکیده را می توان به قلب تشبیه کرد، و قلبی که روشن باشد، خود به تنهایی می تواند منبع تغذیه باشد و ...
و اگر حتی گفته های من صحیح نباشد، این عکس می تواند تصویری از یک رویا باشد ...^34^ چند اشتباه فاحش شما مرتکب شده اید:
-الف: عکس محدود به نشانه های بصری نیست و لی از طریق همین نشانه های بصری ،آن را درک می کنیم.برای اطلاع بیشتر و مفصل تر به کتاب ^34^مبادی سواد بصری^34^ نوشته ی خانم ^34^دونیس اِ داندیس^34^ مراجعه کنید تا به عمق این مطلب پی ببرید.پس من در این سخن،عکس را به نشانه های بصری محدود نکرده ام و این استنباط شماست!!!!.مگر می شود یک اثر را حداقل به نشانه های بوجود آورنده و ساختار آن محدود کرد؟؟؟؟
-ب : برای رمز گشایی این اثر و یا هر اثر دیگری،ما از همین نشانه ها و سمبل ها استفاده می کنیم.مگر شما می توانید عکس و یا اثر تجسمی دیگری (نقاشی-طراحی و... حتی هنری مانند موسیقی) را بجز درک و فهم نشانه های آن،درک کنید چه رسد به نقد آن؟؟؟!!!! حتی بالاتر از هنر های تجسمی،در هنر کلام یا سخن نیز ما از طریق همین نشانه ها ارتباط بر قرار می کنیم.این که گفته اند:^34^بشین،بفرما،بتمرگ^34^ بزرگترین شاهد این مدعاست.چه رسد به هنرهای تجسمی!!!.حتی در محاورات روزمره و بسیار از امور زندگی روزانه ی خود ما،یک مکان و یا یک زمان می تواند ما را در گفتن یک سخن بسیار محدود و حتی منع کند!!!!
ج-:این که فرموده اید:^34^به نظرِ بنده برای رمزگشایی یک عکس اینچنین ی تنها نباید به نشانه های ظاهری اکتفا کنیم. روشنایی در این عکس، مطمئنا نمودِ حیات ست، درخت خشکیده را می توان به قلب تشبیه کرد، و قلبی که روشن باشد، خود به تنهایی می تواند منبع تغذیه باشد و ...
و اگر حتی گفته های من صحیح نباشد، این عکس می تواند تصویری از یک رویا باشد ...^34^ با یک تناقض رو برو هستیم.از یک طرف شما قاطعانه ^34^روشنایی^34^ را نمود یک حیات می دانیدو... از طرف دیگر مفهوم کلی عکس تصویر رؤیایی است که به قطعیت بودن آن اطمینان ندارید!!!.این دو اجتماع نقیضین است که معمولا در ^34^هنر^34^ اتفاق می افتد و من در نقد فوق خیلی گذرا به آن اشاره کرده ام.از همین عبارات نقد شما،می توان به صحت نقد بنده پی برد.
2-این که فرموده اید:^34^آنچه در گفته های شما اندکی برای دوستانی که پای این عکس ابراز احساسات کرده اند و حتی صاحب این عکس، ناخوشایند است، کلماتی همچون( مشتی عوام) ( متاسفانه، در ایران ما) و (اصلا نفهمیده ایم) هاست... با وجودِ تمامِ این جمع بستن ها! به نظر می رسد شما خودتان و اساتیدِ ارزشمندتان را سوای این جمع دانسته اید...^34^ چند مطلب مانند گذشته درست فهمیده نشده است:
الف-این که دوستان کامنت گذار و یا صاحب محترم این عکس از مطالب بنده خوششان نیامده است،چیزی است که شما ادعا و مطرح کرده اید.حداقل صاحب این عکس تا الآن کامنتی را ننوشته اند!!!!.آن دو عزیز دیگر هم که قبل و بعد از شما مطالبی را نوشته اند با خواندن این جوابیه پاسخ های خود را انشاء الله یافته و یا می یابند.
ب-: بنده در اینجا نه خودم ونه اساتید بزرگوارم را برتر از شما و دوستان برتر و بالاتر ندانسته ام .اگر چه این خود موضوعی جداگانه و فرصتی دیگربرای بحث می طلبد.!!! منظور بنده از طرح این گونه مسایل و مقوله ها این بود که شما و دوستان محترمی که نظرات مشابه و البته همیشه قابل احترام دارند،اندکی از وادی احساس بیرون آمده و با اصول نقد اثر که حداقل 2 واحد درسی،رسمی و اجباری آکادمیکی و دانشگاهی دارد،آشنا شوند.به طور معمول بیشتر ما انسان ها همیشه از نقد تلخ (چون نقد همیشه شیرین نیست والبته بگذریم از این که معنای واژه نقد را هم غالبا منفی می دانیم و...) و البته منطقی گریزان بوده و هستیم.از فرزندان آدم علیه السلام تا نسل کنونی.این بزرگترین مانع پیشرفت ما در هر علم یا هنری است.برخی از ما که پا را فراتر نهاده و دامنه ی عمل را به ^34^لجاجت^34^ هم می رسانند.(البته به استثنای شما خوبان).پس بیاییم نه تنها از نقد گریزان نباشیم بلکه با وارد ننمودن تهمت و نسبت ها ی ناروا به ^34^نقادان ^34^ دست آنان را به احترام و شکرانه ی پیشرفتی که به هنر و هنرمندان ما ارزانی می کنند،ببوسیم.اگر نه ،مصداق این بیت مشهور بابا طاهر می شویم :^34^تو که ناخوانده ای علم سماوات تو که نابرده ای ره در خرابات.تو که سود و زیان خود ندانی به مقصد کی رسی هیهات هیهات^34^.
3-این که در پاایان فرمده اید:^34^ فنِ بیان در تاثیر یک انتقاد بر مخاطبان تاثیر بسزایی دارد، شما ممکن ست نیت خیری داشته باشید، اما با عنوان کردنِ آن به شیوه ای نامناسب، نیتِ خیر و عقل و خرد بسیار شما(به گفته ی خودتان) نادیده انگاشته خواهد شد.^34^ حرف بسیار بجایی است و لی با کامنت بنده همخوانی و انطباق ندارد.با توجه به مفصل سخنانی که در فوق به استحضار شما رسید،کجای فن بیان بنده در تأثیر یک انتقاد بر مخاطبان بی تأثیر است؟؟؟!!!.این که از کلماتی نظیر: ^34^درود،تبریک،فوق العاده و...^34^ که در کامنت بسیاری از دوستان کامنت گذار این سایت بکار رفته، به عنوان واژه های ^34^عوامانه^34^ تعبیر کرده ام و باید نگران عدم تأثیر نقد خود باشم،کاملا پیداست که با وادی نقد و نقادی بیگانه اید.شما که خود را در این وادی صاحب نظر می دانید بفرمایید این ^34^واژگان^34^ چه جایگاهی در نقد(خوب یا بد)عکس آقای شهرزاد کرمی دارند.اگر شما به یک محفل ادبی دعوت شوید و در بین سخنرانان،فرد یا افرادی با حضور در جایگاه ایراد سخن، سخنانی مناسب ولی بدون رعایت آداب سخنرانی بر زبان جاری کنند،از نظرگاه شما کاری درست و منطقی انجام داده اند یا...؟؟؟؟!!!!
در انتهای عرایضم و برای پرهیز از اطاله بیهوده کلام و جلوگیری از اتلاف وقت با ارزش شما و دوستان محترم و بزرگوار این مجموعه بسیار خوب، توصیه اندکی دارم و شما را به مطالعه کتب زیر دعوت می کنم.فقط استدعا دارم پس از خواندن حداقل یکی از این کتاب ها با بنده بحث را ادامه دهید.البته اگر مایل هستید که به با انجام این کار به پیشرفت بنده و دیگران کمک شایانی بفرمایید.
وقت شما بخیر و التماس دعا.
1-در باره عکاسی/مؤلف: سوزان سانتگ/مترجم: نگین شیدوش
2-عکاسی/مؤلف: استیو ادواردز/مترجم: مهران مهاجر
3-مبادی سواد بصری/مؤلف: دو نیس اِ داندیس/مترجم: مسعود سپهر
با احترام مجدد و پوزش فراوان.
با خواندن کامنتها علاوه بر تشکر فراوان ، لازم دیدم در خصوص این عکس توضیحاتى را تقدیم کنم
این عکس در سبک Fine Art Photography است، ظهور این نوع سبک تقریبا همزمان با پیدایش هنر عکاسى بوجود آمد. اما در اواخر قرن ١٩ به واسطه تلاشهاى Alfred Stieglitz و Edward Steichen به عنوان هنرهای زیبا(Fine Art) شاخته شد.. بطور کلى در هر کتاب تاریخ هنرى که مطالعه فرمایید در قسمت هنر عکاسى توضیحات مفصلى راجع به Fine Art Photography و اشکال مختلف آن وجود دارد. اما این سبک مورد اشاره مربوط به عکسها یى است که جنبه مستند،خبرى و یا تبلیغاتى ندارد، بلکه صرفا براى بیان ذهنیت عکاس بوجود آمده است. و بدین لحاظ میتواند اشکال گوناگونی را بخود بگیرد مانند فوتومونتاژ که در تولید این عکس از آن استاده کرده ام. از پیشگامان فوتومونتاژ میتوان از Jerry Uelsmann نام برد.این نمونه از ترکیب ٧ عکس متفاوت که خود عکاسى کرده ام تشکیل شده است . کلیه روند تولید به دلیل دیجیتال بودن دوربین بجاى تاریکخانه در Photoshop انجام داده ام به همین دلیل است که بسیارى در مورد اینکه این عکس است یا تصویر گرافیکى با یکدیگر تفاهم ندارند.